پيامهاي ارسالي
+
سلام بر اهالي پارسي بلاگ خوبيد انشاالله؟؟؟ سخت محتاج دعاهاتون هستم..لطفا دعام کنيد.ممنونتونم @};-
2-دختر زمستان
98/5/30
انديشه نگار
درود بر شما....حاجت روا باشيد ان شاالله..@};- .
همابانو
سلام محدثه جان .. شما خوبيد گلم؟ چشم عزيزم.. ان شا الله هر چه خيرتان هست همان بشود
*mohadeseh*
{a h=httptapar} :.نرگس بانو.: {/a}ممنون از شما@};-
همابانو
{a h=tanhaei1379} mohadeseh {/a} زنده باشي عزيز دلم@};-
+
سلاااااااااااااااممممممممممم =) =)
عارفانه هاي يک دوست
98/5/10
+
سلام سلااااااااااااااااااااااااااممممممممممممممممم من وبلاگمو برگردوندمB-) بسي دلتنگ اينجا بودم:)@};-
عارفانه هاي يک دوست
98/5/10
+
داستان درباره يك كوهنورد است كه مي خواست از بلندترين كوه ها بالا برود. او پس از سال ها آماده سازي، ماجراجويي خود را آغاز كرد ولي از آنجا كه افتخار كار را فقط براي خود مي خواست، تصميم گرفت تنها از كوه بالا برود.
شب بلندي هاي كوه را تماما دربر گرفت و مرد ديگر هيچ چيز را نمي ديد. همه چيز سياه بود. اصلا ديد نداشت و ابر روي ماه و ستاره ها را پوشانده بود.
گروه تبليغاتي ناريا
97/4/4
همانطور كه از كوه بالا مي رفت ، چند قدم مانده به قله پايش ليز خورد و در حالي كه به سرعت سقوط مي كرد ، از كوه پرت شد. در حال سقوط فقط لكه هاي سياهي را در مقابل چشمانش مي ديد. احساس وحشتناك مكيده شدن به وسيله قوه جاذبه او را در خود مي گرفت. همچنان كه سقوط مي كرد ، همه رويدادهاي خوب و بد زندگي به يادش آمد. در آن لحظه فكر مي كرد كه چقدر مرگ به او نزديك شده.
ناگهان احساس كرد كه طناب به دور كمرش محكم شد. بدنش ميان آسمان و زمين معلق شده بود.در اين لحظه چاره اي جز آنكه فرياد بكشد : \" خدايا كمكم كن! \" ، برايش باقي نمانده بود. ناگهان صداي پرطنيني كه از آسمان شنيده مي شد ،جواب داد : \" از من چه مي خواهي ؟ \" - خدايا نجاتم بده !
شکار لحظه ها
96/6/14
شکار لحظه ها
96/6/14
ساغرانه
96/6/10
محدثه سرداري
96/3/12
+
slm khobid???ki mashhadie???
*mohadeseh*
95/9/18